بخشش اغلب چیزی نیست که شما بخواهید آن را به کسی بدهید. گاهی اوقات دیگران آنقدر شما را آزرده میکنند که ممکن است فکر کنید آنها را هرگز نخواهید بخشید. ممکن است فکر کنید که آنها لیاقت این کار را ندارند، بنابراین هرچه به خودتان فشار میآورید بی فایده است. این حالت و احساس، به خصوص دقیقا بعد از اینکه کسی به شما آسیب میرساند، صادق است. در آن لحظه، رها کردن همه چیز به نظر آخرین کاری است که می خواهید انجام دهید. اما مهم نیست که دیگران با شما چه میکنند، مهم این است که کینه توزی هرگز راه حل نیست.
چیزی که ممکن است در مورد بخشش ندانید این است که بخشش، چیزی نیست که فقط به نفع دیگران باشد. در عوض، اگر میخواهید به یک زندگی سالم ادامه دهید، باید این کار را انجام دهید. بنابراین، توانایی بخشیدن کیفیتی است که در نهایت فقط به شما کمک میکند. هرچند این کار از صدمهای که شما دیدهاید کم نمیکند. و این بدان معنا نیست که باید تمام آنچه را که اتفاق افتاده فراموش کنید و کسانی که به شما صدمه زدهاند را دوباره در زندگی خود بپذیرید. دیگران ممکن است دروغ بگویند، تقلب کنند و با این صدمات، قلب شما را به درد آورده و بشکنند. اما مطمئنا همه آنها کاری نابخشودنی انجام نمیدهند. اما اکثر افرادی که در مورد شما اشتباهی را مرتکب میشوند، آسیب زیادی به شما وارد نمیکنند. به عنوان مثال، اگر شخصی به طور تصادفی یک نوشیدنی را روی شما بریزد، احتمالاً آن را پاک خواهید کرد و مسئله تمام خواهد شد.
چرا نباید کینه داشته باشید؟
قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم، باید این را بدانیم که چرا نگه داشتن کینهها کاری شدیدا مضر و ناسالم است. بسیاری بر این باورند که عصبانی شدن و ناراحت ماندن از کسی که به آنها صدمه زده کار درستی است. بنابراین، کینه دارند و بار آن را با خود حمل کرده و هرگز گذشته را رها نمیکنند. بالاخره این یک نوع قصاص محسوب میشود، درست است؟ شما در نظر خود، دقیقاً همان کاری را که با شما کردند با آنها انجام میدهید. اما زندگی واقعی طبق این عمل نمیکند.
در زندگی واقعی، شما باید نگران حال خود باشید نه تسویه حساب با دیگران. اما با اینکه این کار سمی بوده و پیامدهای منفی واضحی دارد، چرا باز هم افراد این رفتار را انجام می دهند؟ خوب، بزرگترین دلیل این است که کینهورزی برای ما کاری طبیعی است. ما انسانها موجوداتی ذاتا عاطفی هستیم. مهم نیست چقدر دوست داریم غیر از این را باور داشته باشیم. مطمئناً، ما منطقی هم هستیم، اما در موقعیتهای سخت و دردناک، به احتمال زیاد احساسات بر ما تسلط پیدا میکنند.
بنابراین، وقتی احساس آسیب میکنید، غریزه شما همیشه این خواهد بود که یا پنهان شوید یا پاسخ دهید. اگر پنهان شوید، هر کاری که در توان دارید انجام خواهید داد تا از کسی که به شما آسیب رسانده دوری کنید. اما این به بهبودی شما کمک نمیکند. این کار و دور شدن، فقط شما را در موقعیتی قرار میدهد که احساس ناامنی کنید. مثلاً فرض کنید که بفهمید یکی از دوستانتان از شما دزدی کرده است. در این موقعیت، هرچقدر هم که برای پنهان کردن موضوع و دوری جستن تلاش کنید ، باز هم عصبانیت و درد شما از بین نمیرود.
این موضوع در درون شما فقط میجوشد تا اینکه در نهایت بترکد. احساسات شما هرگز نباید بی توجه بماند. بعلاوه، با پنهان کردن و نادیده گرفتن موضوع، فقط بر روی احساس آسیبپذیری خود سرپوش خواهید گذاشت. بنابراین، کسی که به شما صدمه زده است احتمالاً آن را به عنوان نشانهای در نظر میگیرد که میتواند دوباره آن را انجام دهد. تنها راه رهایی از آن خیانت، بخشش است.
نقش انتقام و تلافی در کینه جویی
از سویی دیگر، افراد مقابله به مثل میکنند، یعنی به دنبال انتقام و تلافی هستند. شما ممکن است بخواهید هر آسیبی که میبینید را تلافی کنید، فقط برای اینکه ببینید دیگری هم مانند شما صدمه دیده است. اما در حقیقت، این حتی ناسالم تر از نادیده گرفتن موقعیت است. کینه توزی یک چیز است، اما عمل به آن برای سلامت عقل خود و دیگری خطرناک است. نه تنها خطر آسیب رساندن به کسی را دارید، بلکه کینه همیشه در ذهن شما خواهد بود و آن را با خود حمل خواهید کرد. شما دائماً نشخوار ذهنی و فکری کرده و راه های مختلف را برای برابر و بی حساب شدن بررسی خواهید کرد.
یا در بهترین حالت، حداقل به تمام جنبههای ریز و درشت آنچه بین شما و کسی که به شما ظلم کرده است، بیش از حد فکر خواهید کرد. دیدن اینکه این کار به هیچ یک از طرفین کمک نمیکند دشوار نیست. اما مهمتر از همه، نگه داشتن کینه شما را از حرکت باز می دارد. در این صورت، شما نه میتوانید با کسی که به شما ظلم کرده مصالحه کنید، نه میدانید که چگونه او را رها کنید.
در این حالت، اساسا شما در بدترین سناریو گیر خواهید کرد و بیشتر از صدمهای که دیدهاید، آسیب میبینید. تنها راه برای جلوگیری از این امر این است که یاد بگیرید چگونه مردم را ببخشید. این که آیا آنها لیاقت آن را دارند یا نه، چندان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است این است که با انجام این کار، میدانید چگونه به سالم ترین روش به خود و زندگی خود رسیدگی کنید.
3 گام تاثیرگذار برای بخشش و ادامه دادن
1. احساسات خود را بپذیرید و با آن کنار بیایید!
اولین قدم برای بخشش این است که احساسات خود را بپذیرید. بیشتر مردم نمیبخشند زیرا نمیدانند دقیقا چه احساسی دارند. اگر کسی به شما بدی کند میتوانید هر چیزی را از عصبانیت گرفته تا غم و اندوه احساس کنید. اما تا زمانی که با احساسات خود کنار نیایید، واقعاً آماده نخواهید بود که ببخشید. حتی ممکن است عذرخواهی کسی را در صورت وجود بپذیرید، اما آن را درونی و با قلب خود قبول نخواهید کرد.
و اگر این عذرخواهی وجود نداشته باشد، شما حتی نمیپذیرید که به آن نیاز دارید. مردم خیلی عادت دارند چیزهای کوچکی که اتفاق میافتد را کنار بگذارند، زیرا نمیدانند چقدر روی آنها تأثیر میگذارد. آهسته آهسته، انباشتگی آن چیزها به حدی میرسد که ممکن است آنها را منفجر کند. این شرایط بیشتر در جایی حاکم است که شخصی به جای اینکه به شما صدمه بزند، فقط شما را آزار میدهد. در این شرایط هم، هنوز راهی برای حرکت کردن بدون آسیب دیدن کسی وجود دارد...
اما وقتی کسی در حق شما بدی میکند، باید با احساسات خود هماهنگ باشید. مثلاً فرض کنیم که به شما خیانت شده است. این به شدت دردناک است، و غریزه شما این است که احساسات خود را نادیده بگیرید تا مجبور نباشید با آنها کنار بیایید. اما هر چه زودتر اتفاقی که افتاده را بپذیرید، این خیلی بهتر است. مطمئنا، مثل جهنم درد خواهد داشت، اما در هر صورت این پذیرش، دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. اگر زودتر با آنها کنار بیایید، از سایر موقعیت های بالقوه آسیب زا اجتناب میکنید. بعلاوه، می توانید ادامه دهید و زندگی خود را از نو بسازید.
2. بفهمید که بعد از بخشش چه می خواهید!
هر وقت کسانی به شما آسیب میزنند، باید تصمیم بگیرید که آیا هنوز آنها را در زندگی خود می خواهید یا نه؟ بر اساس پاسخ، شما باید رویکردهای مختلفی را در پیش بگیرید. همچنین باید توجه داشته باشید که همه افرادی که بعد از این پروسه، به آنها اجازه ادامه حضور در زندگی خود را میدهید، برای شما خوب نیستند. برای مثال، ممکن است بخواهید با کسی که دائماً به شما دروغ میگوید هنوز هم رابطه داشته باشید، اما شاید بهتر باشد که ارتباط با او را قطع کنید.
هنگام تصمیم گیری باید عوامل زیادی را در نظر بگیرید که بر نحوه حرکت شما تأثیر میگذارند. فرض کنیم که هنوز می خواهید آنها را در زندگی خود نگه دارید. توجه داشته باشید که باید دلیل خوبی برای این کار داشته باشید. باید ببینید آیا آنها هنوز هم چیز مثبتی را به زندگی شما اضافه میکنند یا خیر. این که یک فرد برای شما خیلی مهم است، به این معنی نیست که او برای شما خوب است. اگر مدام متوجه میشوید که از او صدمه میبینید، این نشانه این است که بدون او از هر لحاظ بهتر خواهید بود.
اگر اینطور نیست، و او هنوز هم برای شما خوب است، پس باید مجددا ارتباط را برقرار کنید. وقتی این فرد مرتکب اشتباه میشود، باید با هم بنشینید و در مورد مسائل بحث کنید. ببینید که دلیل انجام این کار او چیست و چگونه می توانید مسائل را اصلاح کنید. او باید عذرخواهی کنند. در غیر این صورت، اگر او مسئولیت اشتباهات خود را نپذیرد، احتمالاً در حال تلف کردن وقت خود برای این فرد هستید. اما اگر فرد خاطی از شما عذر بخواهد، میتوانید شروع به اصلاح رابطه خود کنید. شما همچنان به پیش خواهید رفت و همراه با آنها زندگی خود را ادامه خواهید داد.
اما مواقعی پیش میآید که برای حرکت درست باید رابطه داشتن با این افراد را تمام کنید. این بدان معنا نیست که شما باید شروع به نادیده گرفتن آنها کنید و هرگز آنها را نبخشید. گاهی در این مورد، آنقدر که با اتفاقی که افتاده کنار می آیید، اعمال آنها را نمی بخشید. شما گذشته را ببخشید تا بتوانید آینده بهتری داشته باشید. برقراری ارتباط با بعضی از آنها آنها هنوز هم خوب است، اما برخی دیگر همیشه آماده صحبت کردن نیستند!
اگر به آنها نزدیک نمیشوید، دیگر باید حواستان فقط به خودتان باشد. این بدان معناست که شما باید از تمام اتفاقاتی که افتاده عبور کنید و با تمام احساسات خود کنار بیایید. بدانید که دیوانه و عصبانی ماندن گزینه سالمی نیست. خوب است که بپذیرید کسی به شما صدمه زده و اشتباه کرده است، اما برای همیشه آن خشم را نگه ندارید. در عوض، آنها را رها کنید و روی زندگی خود تمرکز کنید.
3. خودت را ببخش!
اغلب، مردم میدانند چگونه دیگران را ببخشند، اما هنوز نمیتوانند ادامه دهند. این ممکن است به این دلیل باشد که آنها خودشان را نبخشیدهاند. همچنین، به دلیل اینکه ما انسان هستیم، تمایل داریم به همه چیز بیش از حد فکر کنیم. بنابراین، هر زمان که اتفاق وحشتناکی رخ میدهد، نمی توانیم فکر نکنیم که می توانستیم کاری برای جلوگیری از آن انجام دهیم. به عنوان مثال، اگر کسی به شما دروغ بگوید، ممکن است احساس کنید که تقصیر شماست زیرا به اندازه کافی قابل اعتماد نیستید.
یا سعی میکنید به دنبال بهانههای دیگری بگردید، زیرا از رویارویی با این حقیقت که آن افراد به اندازه کافی مراقب نبوده و اهمیت ندادهاند، ترسیدهاید. اما اگر دیگران مدام به شما صدمه میزنند، این تقصیر شما نیست. شما آنها را مجبور به دروغ گفتن یا تقلب نکردید. این انتخاب آنها و تنها بر عهده خودشان است. حتی اگر در موقعیتی هستید که تا حدی تقصیر متوجه شما هم هست، باز هم نباید خودتان را کتک بزنید. انسان است و خطا و هرکسی اشتباه میکند. چیزی که بیش از همه مهم است این است که پیش بروید و فرد بهتری باشید.
شفقت به خود را تمرین کنید و کمی اشتباهات خود را فراموش کنید. به جای اینکه خودتان را سرکوب کنید، اشتباهی که ممکن است مرتکب شده باشید را بپذیرید و برای تبدیل شدن به یک فرد بهتر تلاش کنید. هیچ راهی برای تغییر گذشته وجود ندارد، اما همیشه می توانید آینده روشن تری داشته باشید. پس وقت بگذارید و با خودتان مهربان باشید. بدون بخشیدن خود، نمی توانید ادامه دهید.
سخن پایانی در مورد مراحل بخشش و حرکت به جلو
بخشش چیزی است که همه ما باید تمرین کنیم. اما گفتنش راحت تر از انجام دادن آن است. در تئوری، زندگی باید آسان باشد. اگر کسی در حق شما بدی کند، شما دو نفر باهم صحبت می کنید، او عذرخواهی می کند و شما ادامه میدهید. اما در زندگی واقعی اینگونه نیست. بنابراین در عمل، باید یاد بگیرید که حتی بدون کمک کسی، ادامه دهید و پیش بروید.
برای انجام این کار، باید با احساسات خود هماهنگ باشید و برای پردازش امور وقت بگذارید. سعی کنید تا جایی که می توانید ارتباط برقرار کنید. اگر این امکان پذیر نیست، روابط خودتان را بستهتر کنید. این ممکن است به معنای قطع رابطه با برخی افراد باشد، اما دقیقا برای بهتر شدن تمام جنبههای وجودی شما خواهد بود. و در نهایت، برای حرکت واقعی، باید خود را ببخشید.