از قضا، اکثر ما حداقل 12 تا 16 سال از زندگی خود را در مدرسه و تحصیل می گذرانیم، با این حال، در طول مدتی که در آنجا هستیم چیز زیادی در مورد زندگی واقعی نمی آموزیم. حتی آموزش عالی هم تلاشی برای دادن درسهایی به بزرگسالان که برای عملکرد صحیح در این جهان و تحریک رشد خود به آن نیاز دارند، نمیکند.
پس از خروج از مدرسه، بیشتر ما باید مدتی را صرف برنامهریزی برای سیستمی کنیم که در آن پرتاب شدهایم و پرده را از روی چشمان خود برداریم تا درسهای مهم زندگی را یاد بگیریم. این چیزی است که خود ما آن را آموزش میبینیم و هیچ سازمان دیگری برای آموزش آنها تلاش نمیکند.
در اینجا 10 درس در مورد زندگی وجود دارد که احتمالاً در مدرسه یاد نگرفته اید:
1. عنوان شغلی تان، شما را تعریف نمی کند!
اکثر مردم فقط برای به دست آوردن پول خوب وارد مشاغلی میشوند که واقعاً از آنها لذت نمیبرند. طبق نظرسنجی گالوپ در سال 2017، 70 درصد از مردم آمریکا خود را از شغلشان جدا میدانند.
بسیاری به عناوین شغلی خود وابسته میشوند، و فکر میکنند که برچسب آنها واقعاً تعیین میکند که چه کسی هستند. با این حال، شما بسیار بیشتر و والاتر از شغلی هستید که دارید. شما به معنای واقعی کلمه انرژی هستید که به آن شخصیت داده شده است.
عنوان شغلی، حتی ذرهای توصیف کننده هویت واقعی شما نیست. در واقع فقط نشان می دهد که برای کسب درآمد چه کاری انجام میدهید. شخصیت و سطح شعور شما، کار بسیار بهتری را در به تصویر کشیدن آنچه در قلب شما نهفته است انجام میدهد.
2. شما تجسمی زنده و تنفس کننده از انرژی کیهانی با قدرت بی پایان هستید!
هیچ کس نمی تواند این قدرت را از شما بگیرد، نه با پول، شهرت، جنگ، تهدید یا توهین، این قدرت گرفتنی نیست. شما اینجا روی این سیاره از همان منبعی تجسم یافتید که همه افراد دیگر یافتهاند. بنابراین همه ما با پتانسیل برابر به اینجا می آییم. شما اینجا فقط یک ماشین برای انجام یک کار نیستید تا بتوانید قبض ها را بپردازید و رئیس خود را خوشحال کنید. شما به اینجا آمدهاید تا این دنیا را تا هسته اش تکان دهید و معنای زندگی در این سیاره را دوباره تعریف کنید.
شما فقط با بودن در اینجا، اثری ابدی در جهان بر جای گذاشتهاید. بنابراین هرگز احساس بیاهمیتی و بیارزش بودن نکنید. زندگی شما، خیلی بیشتر از چیزی که به آن اعتقاد دارید اهمیت دارد.
3. همکاری و رفافت مهمتر از رقابت است!
یک ضرب المثل آفریقایی میگوید: "اگر میخواهی سریعتر بروی، تنها حرکت کن. اگر میخواهی دورتر بروی، با گروه حرکت کن."
مدرسه به ما می آموزد که "حقایقی" که در کتابهای درسی آموختهایم را بازگو کنیم، نمرات بالایی در آزمونها بگیریم، آن نتایج و نمرات را در رزومه خود قرار دهیم، و شغل خوبی برای زندگی صادقانه پیدا کنیم! و در مقابل، در مورد قدرت جمعی و آنچه ما واقعاً میتوانیم با هم به انجام برسانیم، بسیار اندک آموزش می دهد!
اما همیشه به یاد داشته باشید که شما شخصا پتانسیل نامحدودی دارید، اما زمانی که در یک گروه قرار میگیرید و دانش و تجربیات خود را با دیگران به اشتراک میگذارید، این پتانسیل بیشتر گسترش مییابد. همچنین، شما باید دیگران را به عنوان بازیکنانی برابر در این طرح بزرگ زندگی ببینید.
4. بیشتر یادگیری از تجربیات صورت می گیرد، نه از خواندن کتاب های درسی!
به نظر میرسد که مدرسه به یادگیری از کتابهای درسی، بیشتر از کسب دانش از تجربیات اهمیت میدهد. فعالیتهای فوق برنامه و زمان استراحت در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته است، چرا که تأکید بیشتری بر آزمونهای پایان سال در سراسر مدارس شده است. آزمونهایی انفرادی که برای سنجش همه افراد بر اساس اصول یکسان طراحی شدهاند!
با این حال، هر کس به طور متفاوتی یاد میگیرد و شما با خواندن اطلاعاتی که دیگران دادهاند، خودتان را نمیسازید.
شما با بیرون آمدن از آنجا و غوطه ور شدن در تجربیات جدیدی که تأثیری ماندگار بر قلب و روح شما میگذارد، خود را کشف میکنید. یادگیری واقعی زمانی شروع می شود که شما از محدوده مدرسه خارج شوید و اجازه دهید زندگی معلم شما باشد!
5. خوشبختی با شما شروع می شود و با شما به پایان می رسد!
اکثر مدارس به شما میآموزند که شادی از چیزی خارج از شما ناشی می شود. چیزهایی مثل نمرات در آزمونها، تعداد دوستانی که دارید، میزان محبوب شما یا چیزیهایی از این قبیل.
اما حقیقت این است که، تنها زمانی شادی را در درون خود خواهید یافت که متوجه شوید تنها خودتان مسئول انرژی خود هستید، نه هیچ کس دیگری.
6. تمام زندگی مقدس است و همه ما علیرغم تفاوت های فیزیکی، موجوداتی برابر در این زمین هستیم.
وقتی وارد مدرسه میشویم، بلافاصله در کلاسی قرار میگیریم که بر اساس عقلمان است. کل وجود ما با سرعتی که میتوانیم مسائل ریاضی را محاسبه کنیم یا نمرهای که در یک آزمون میگیریم، ارزیابی میشود و این ما را از همسالانمان بیشتر جدا میکند. رنگ پوست ما را در دسته بندی های ایالتی قرار می دهد و بسیاری از ما توسط کسانی که در جمعیت "محبوب" بودهاند مورد آزار و اذیت قرار میگیریم.
با این حال، در خارج از مدرسه، هیچ یک از این درسهای بی اهمیت واقعاً مهم نیستند. همه ما از یک منبع آمدهایم و همه دوباره به همان منبع باز خواهیم گشت. ما ممکن است متفاوت نگاه کنیم و رفتار کنیم، اما در درون، همه ما فقط عشق، شفقت و معنا در زندگی خود را میخواهیم. مدرسه می خواهد ما را از هم جدا کند، اما جهان فقط میخواهد همه ما یک بار دیگر "در حقیقت" متحد شویم.
7. غذا دارو است!
چیزی که مدرسه خیلی کم آن را آموزش میدهد، چیزی است که کل زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهد: تغذیه. پس از فارغ التحصیلی، بسیاری از ما خطر صنایع غذایی مختلف در این زمین را آموختیم و شروع به آموزش خود در مورد سلامت و تغذیه مناسب کردیم.
میوه ها و سبزیجات میتوانند درمانگر و شفا دهنده باشند و شما را به یک ارتعاش کاملاً جدید برسانند.
8. اگر اکثر افراد جامعه در حال انجام کاری مشابه هستند، احتمالاً باید برعکس این کار را انجام دهید!
مدرسه همنوایی را آموزش میدهد، اما با نگاهی به وضعیت فعلیمان، اکثر ما احتمالاً میتوانیم موافق باشیم که هموار کردن مسیر شخصی خودمان، ما را به مکان بهتری از دنبال کردن جمعیت میبرد. عدم انطباق شما را از زنجیرهای جامعه رها میکند.
9. عشق به خود راه را برای جلب محبت دیگران باز می کند!
در مدرسه، یکی از اساسیترین درسها در مورد زندگی را نمیآموزید: اینکه چگونه خود را دوست داشته باشید. رابطه شما با خودتان کل زندگی شما را تعیین میکند. از روابطی که با دیگران دارید گرفته تا احساس روحی و جسمی شما، همه و همه به رابطه شما با خودتان بستگی دارد. عشق ما را نجات خواهد داد و همه چیز از قلب شما شروع میشود.
10. کمک به دیگران شادی واقعی بیشتری را به ارمغان می آورد تا اینکه یک چک حقوق بیشتر به خانه بیاورید!
درس دیگری که به سختی در مقاطع تحصیلی بر آن تاکید شده است، قدرت کمک به دیگران است. به ما یاد میدهند که فقط نمرات و رتبه کلاسی ما، دقیقا در زمانی مهم است که در دنیای امروز افراد زیادی آسیب دیده و به کمک ما نیاز دارند. ما توانایی این را داریم که به عنوان یک جامعه جهانی دور هم جمع شویم و تعادل را در دنیایی بسیار آشفته به ارمغان بیاوریم، اما فقط در صورتی که بفهمیم همه ما یک خانواده هستیم، یک نیروی زندگی، یک موجودی هستیم که می توانیم تاریکی را با قدرت نیاتمان به نور تبدیل کنیم.
مفید بود برای دیدن حال بدم و پذیرش اینکه من حال بدم نیستم