اگر شما هم مثل من هستید، احتمالاً مدتی را صرف فکر کردن در مورد معنای «برنده شدن» در زندگی کردهاید – به خصوص که سالهای زندگی پشت سر هم در حال گذر کردن هستند.
من اکنون در چهل سالگی هستم و متوجه شده ام که موفقیت واقعی بیشتر به احساس شما نسبت به خودتان و تجربیات روزمره تان مربوط می شود تا علامت زدن تمام چک باکس های سنتی جامعه.

تا زمانی که به 60 سالگی می رسیم، بسیاری از ما می خواهیم در پوست خود احساس راحتی کنیم. ما میخواهیم ارتباطات معنیدار و هدفی داشته باشیم که روزهای ما را تقویت کند.
ما همچنین امیدواریم که به سطحی از ثبات مالی و عاطفی رسیده باشیم که به ما امکان می دهد بدون نگرانی دائمی از زندگی لذت ببریم.
با در نظر گرفتن این موضوع، در اینجا پنج دستاورد وجود دارد که به نظر من دستیابی به آنها تا سن 60 سالگی نشان می دهد که شما واقعاً در زندگی برنده هستید. بیایید با هم آنها را بررسی کنیم.
1. احساس هدفمندی ریشه دار
من معتقدم هدف یک قطب نما است که ما را در مسیر درست نگه می دارد، صرف نظر از اینکه از کجا شروع می کنیم. برخی از افراد آن را در حرفه خود می یابند، برخی دیگر از طریق تلاش های خلاقانه، و بسیاری آن را در کارهای خانوادگی یا اجتماعی کشف می کنند.
هدف همیشه نباید بزرگ باشد؛ این می تواند به سادگی نشان دادن مهربانی به دیگران یا انتقال دانش خود به همکاران جوان تر باشد.
من مرحله ای از زندگی خود را به یاد می آورم که در ارتباطات دیجیتال کار می کردم. مطمئناً، من در آن خوب بودم و مخارج زندگیام را تامین میکردم، اما احساس کردم چیزی کم است.
من همیشه از نوشتن لذت میبردم - ساختن ایدهها روی کاغذ جرقهای را به من داد که هوس کردم بیشتر پیش بروم. در نهایت تصمیم گرفتم که در محوریت قرار بگیرم و نویسنده شوم. ترسناک بود، اما بعدا معلوم شد بهترین تصمیمی است که تا به حال گرفته ام.
اگر تا 60 سالگی توانسته اید هر روز صبح از بیدار شدن خود به وجد بیایید و راه هایی برای زندگی پیدا کنید، بسیار ثروتمندتر از کسی هستید که حساب بانکی اش پر است اما قلبش خالیست.
هنگامی که صحبت از هدف به میان می آید، به یاد یک نقل قولی از استفان کاوی میافتم:
"بیشتر ما زمان زیادی را صرف کارهای فوری می کنیم و زمان کافی را برای چیزهای مهم نداریم."
این نقل قول عمیقاً در من طنین انداز است. این یک یادآوری برای این است که تعقیب هر کار فوری می تواند ما را از آنچه واقعاً مهم است منحرف کند.
در سن 60 سالگی، تمرکز بر روابط خود - چه راهنمایی یک نفر در محل کارتان یا مراقبت از خانواده یا تبدیل یک سرگرمی به چیزی بزرگتر - یک پیروزی بزرگ است.

2. روابط سالم و معنادار
زندگی بدون افرادی که آن را با آنها به اشتراک بگذارید چه معنایی دارد؟ طبق نتایج تحقیقات، کیفیت روابط ما یکی از قوی ترین پیش بینی کننده های رفاه کلیمان است.
وقتی پیوندهای نزدیک را تقویت می کنیم، چه با شریک زندگی، دوستان یا اعضای خانواده، ما شادتر و سالم تر هستیم.
برای من، به عنوان یک مرد مجرد، پیوندی که با خانوادهام به اشتراک می گذارم قیمتی ندارد. اما دوستانی که از دهه بیستم زندگی داشته ام و ارتباطات جدیدی که ایجاد کرده ام را نیز گرامی می دارم.
وقتی این را بدانید که میتوانید با کسی تماس بگیرید تا در مواقعی که شرایط سخت میشود، به او تکیه کنید، احساسی قدرتمند در شما به وجود میآید.
"به یاد داشته باشید، خوشبختی بستگی به این ندارد که شما چه کسی هستید یا چه چیزی دارید، بلکه فقط به آنچه فکر می کنید بستگی دارد."
و داشتن روابط معنادار اغلب ما را به سمت افکار مثبت تر در مورد خود و جهان سوق می دهد.
من مدافع بزرگی برای پرورش آگاهانه حلقه های اجتماعی خود هستم. در 60 سالگی، اگر یک دایره درونی درست کرده باشید که واقعاً پشت شما باشد (و بالعکس)، این نشانه مطمئنی است که برنده هستید. این ارتباطات نیز حتما نباید با یک گروه بزرگ باشد. حتی فقط دو یا سه رابطه معنادار می تواند همه تفاوت را ایجاد کند.
همچنین بخوانید: 10 عامل و عنصر کلیدی در روابط سالم
3. استقلال مالی
اگر دائماً نگران پرداخت قبوض یا حمایت مالی از خود در سالهای بعد هستید، داشتن احساس پیشرفت دشوار است.
به همین دلیل است که داشتن استقلال مالی - زندگی در حد توان شما، داشتن یک صندوق پس انداز یا بازنشستگی، و شاید حتی چند چیز تجملاتی در زندگی - بسیار مهم است.
من در مورد میلیونر بودن صحبت نمی کنم. کلام من در مورد درجه ای از آزادی و آرامش ذهن است. این توانایی انتخاب نحوه گذراندن زمان خود به جای احساس زنجیر بودن به شغلی است که شما را خسته می کند.
این که بدانیم میتوانیم بدون اینکه دچار هراس شویم از پس هزینههای غیرمنتظره زندگی برآییم، بزرگترین امنیت در زندگی است.
وقتی 30 ساله شدم، اهمیت پس انداز درصد کمی از درآمدم را متوجه شدم، حتی اگر مقدار زیادی پول نقد نداشتم.
به مرور زمان به میزان این اهمیت اضافه شد. استفاده از هر گونه برنامه بازنشستگی مطابق با کارفرما، کار کردن روی پیشنهاد شغل های جانبی یا فرصت های سرمایه گذاری نیز می تواند تفاوت بزرگی ایجاد کند. باز هم به یاد این نقل قول میافتم:
"اگر به شما پیشنهاد می شود در یک کشتی تندرو بنشینید، نپرسید کدام صندلی، فقط سوار شوید."
این نقل قول به من یادآوری می کند که گاهی اوقات فقط باید از فرصت ها برای رشد مالی استفاده کرد - حتی اگر در ابتدا ترسناک به نظر برسند.
در 60 سالگی، اگر وضعیتی ساخته اید که به شما امکان می دهد با نگرانی های مالی کمتری زندگی کنید، این یک موفقیت بزرگ است. استقلال مالی مربوط به مادی گرایی نیست. این آزادی در اولویت قرار دادن چیزهایی است که واقعاً شما را خوشحال می کند.
4. تعهد به رفاه عاطفی و جسمی
هیچ فهرستی از دستاوردهای زندگی بدون تمرکز بر سلامت کامل نخواهد بود. به هر حال، یک حساب بانکی پررونق و یک تقویم اجتماعی شلوغ چه فایده ای دارد اگر به اندازه کافی - از نظر جسمی یا عاطفی - احساس خوبی نداشته باشید که از آنها لذت ببرید؟
سلامت جسمانی به معنای توانایی دویدن در ماراتن نیست (البته اگر بتوانید شگفت انگیز است!). این در مورد برداشتن گامهای معقول برای فعال ماندن، خوردن غذاهایی است که به شما احساس انرژی میدهند و دریافت استراحتی است که نیاز دارید.
پیاده روی سریع در صبح، یک جلسه یوگا ملایم، یا ملاقات با پزشک و معاینات منظم می تواند کمک زیادی به شما کند.
از سوی دیگر، بهزیستی عاطفی میتواند شامل روشهای درمانی، ژورنالنویسی یا ذهنآگاهی باشد. من اخیراً تمرینات تنفس آگاهانه را در برنامه روزانه خود ادغام کرده ام، و اجازه دهید به شما بگویم، این مانند یک تعطیلات کوچک برای مغز من است.
دلیلی وجود دارد که من عاشق گشت و گذار در کتابفروشی های مستقل در محل زندگی خود هستم – غرق شدن در کتاب ها هم آرامش دهنده و هم الهام بخش است و به من کمک می کند تا از نظر ذهنی شارژ شوم.
متخصصان دریافتهاند افرادی که حتی در حد متوسطی فعالیت بدنی انجام داده و استرس را مدیریت میکنند از کیفیت زندگی بهتری برخوردارند.
ما هم تأکید می کنیم که ذهن و بدن سالم می تواند به عنوان سکوی پرشی برای دستیابی به سایر نقاط عطف مهم باشد.
در سن 60 سالگی، اگر موفق شدهاید سلامتی خود را به یک اولویت ثابت تبدیل کنید، به خودتان افتخار کنید. این قطعا نشانه ای از این است که شما در حال انجام کار درست هستید.
5. دست خیر داشتن و بخشنده بودن
شاید مهمتر از همه، دست خیر داشتن همه چیز را به هم پیوند میدهد. منظورم داشتن ساختمانی به نام شما یا جمع آوری ثروت هنگفت برای انتقال به دیگران نیست.
در عوض، من در مورد تأثیر مثبتی که بر مردم و جوامع اطراف خود می گذارید صحبت می کنم.
پس دادن می تواند به معنای راهنمایی فردی در محل کار، داوطلب شدن در یک موسسه خیریه محلی یا به اشتراک گذاشتن تخصص خود برای کمک به رشد دیگران باشد. برخی از مردم تصمیم می گیرند برای اهدافی که به آنها اهمیت می دهند کمک مالی کنند. دیگران وقت خود را صرف می کنند، مانند مربیگری یک تیم ورزشی جوانان یا تدریس در کلاس سوادآموزی بزرگسالان.
هر روشی که باشد، ایجاد تغییر مثبت در زندگی دیگران به داستان شما غنا و عمق بیشتری می بخشد.
هر زمان که نویسنده جوانتری را راهنمایی میکنم یا با کارآفرینان مشتاق صحبت میکنم، این را از نزدیک میبینم. احساس شگفت انگیزی است که به کسی کمک کنم که اشتباهاتی که من مرتکب شده ام را کنار بگذارد و شاهد شکوفایی آنها باشم.
و بهترین بخش؟ دست و دل باز و بخشنده بودن تمایل به ایجاد یک اثر موج دار دارد: مهربانی شما دیگران را تشویق می کند که همین کار را انجام دهند، و قبل از اینکه متوجه شوید، بخشی از جامعه ای از افراد هستید که یکدیگر را بالا می برند.
در 60 سالگی، اگر راههای ثابتی برای کمک به دنیای اطراف خود پیدا کرده باشید - مهم نیست که چقدر کوچک به نظر میرسند - یک پیروزی بزرگ در زندگی کسب کردهاید.
در تجربه من، هیچ احساسی بهتر از این نیست که بدانید حضور شما در این زمین سفر دیگران را کمی بهتر و روشنتر کرده است.
جمع بندی
زندگی یک مسابقه یکسان نیست. هر یک از ما مسیری منحصر به فرد را طی می کنیم که توسط رویاها، چالش ها و روابط متفاوت شکل گرفته است.
با این حال، اگر این پنج دستاورد - هدف، ارتباطات معنادار، امنیت مالی، سلامتی قوی، و تمایل به کار خیر و یخنشده بودن را به دست آورده باشید - به احتمال زیاد در موقعیت فوقالعادهای قرار دارید.
همیشه این نیست که هر نقطه عطفی را به طور کامل انجام دهید یا هرگز در طول مسیر دچار لغزش نشوید. بسیاری از ما در هر یک از این زمینه ها فراز و نشیب هایی خواهیم داشت.
اما در سن 60 سالگی، اگر بتوانید به گذشته نگاه کنید و پیشرفتی را ببینید که با ارزشها و اهداف شما همخوانی دارد، این نشانه یک زندگی خوب است.
ما واقعاً معتقدیم که این دستاوردها به معنای کمال یا رقابت نیستند. آنها در مورد تحقق شخصی، انعطاف پذیری، و یافتن شادی در زندگی روزمره هستند.
بدون در نظر گرفتن اینکه آیا به آن نقطه عطف تولد نزدیک می شوید یا هنوز سال ها باقی مانده است، در نظر بگیرید که این پنج حوزه چگونه در زندگی شما ظاهر می شوند. اگر کسی هستید که به کمی عشق بیشتر نیاز دارید، برای شروع هرگز دیر نیست.
به هر حال، «برنده شدن» واقعی در زندگی رسیدن به یک خط پایان دلخواه نیست، بلکه ادامه رشد، یادگیری و تبدیل به بهترین نسخه از خود و رسیدن به موفقیت در هر مرحله است. و اگر از من بپرسید، این چیزی است که در حال حاضر فارغ از سن شما، ارزش جشن گرفتن را دارد.