آیا تا به حال احساس کردهاید که توسط دوستان، خانواده یا شریک زندگیتان مورد بی مهری قرار گرفته اید، یا خودتان را در این فکر دیدهاید که "آیا من دوست داشتنی نیستم؟" پاسخ کوتاه به این سوال این است: "قطعا دوست داشتنی هستید." با این حال، دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است باعث شوند که چنین احساسی داشته باشید.
پذیرفته شدن و عشق نیازهای اساسی انسان است. آبراهام مزلو، روانشناسی که انگیزه و نیاز را مورد مطالعه قرار داده است، "عشق و تعلق" را یکی از پنج نیاز ضروری انسان برای زندگی به بهترین شکل معرفی میکند.
اما بسیاری از مردم نگران هستند که فاقد تعلق و پذیرفته شدن لازم برای رفع این نیاز هستند. آنها احساس میکنند که ارزشی ندارند یا نمیتوانند مورد محبت دیگران قرار بگیرند و این باعث میشود که همیشه از خود بپرسند: "آیا من دوست داشتنی نیستم؟"
شما تنها نیستید و خوشبختانه راههای زیادی برای غلبه بر نگرانیهایتان وجود دارد. در این مقاله، همه چیزهایی که باید در مورد احساس دوستداشتنی نبودن بدانید و نحوه رسیدگی به آن، از همه دلایل احتمالی که ممکن است احساس دوستداشتنی داشته باشید تا توصیههایی در مورد افزایش عزت نفس و پذیرش اینکه چقدر دوستداشتنی هستید را پوشش میدهیم. در ادامه این مطلب با دنیای موسیقی درمانی همراه باشید.
خلاصه چیزهایی که باید بدانید
وقتی احساس می کنید که دوست داشتنی نیستید، ممکن است باور کنید که دیگران نمی توانند یا نمی خواهند شما را دوست داشته باشند. با این حال، در واقع داشتن احساس دوستداشتنی نبودن هرگز شما را دوستنداشتنی نمیکند.
عواملی مانند عزت نفس پایین، آسیب های دوران کودکی و مسائل مربوط به رها شدن ممکن است باعث شوند شما احساس کنید که دوست داشتنی نیستید، حتی اگر کاملاً شایسته عشق باشید.
با پرورش ذهنیت مثبت تر بر احساسات خود خرابکارانه غلبه کنید. جملات تاکیدی برای عشق به خود، مانند "من همیشه کافی هستم" و "من لایق خوشبختی هستم" را امتحان کنید.
معنای دوست داشتنی نبودن چیست؟
دوست داشتنی نبودن به معنای لایق عشق و محبت نبودن است. بنابراین، کسی که می پرسد "آیا من دوست داشتنی نیستم؟" نگران این است که آیا لایق عشق نیست یا نمی تواند دوست داشته شود.
احساس دوست داشتنی نبودن را می توان به روش های مختلفی تجربه کرد:
- ممکن است شخصی احساس کند که اساساً به نحوی بد است که دوست داشتن او را برای شخصی دیگر غیرممکن می کند.
- کسی که در زندگی خود مرتکب اشتباهاتی شده است ممکن است احساس کند که لیاقت دوست داشته شدن را ندارد یا هرکسی که بداند چه کرده است او را دوست نخواهد داشت.
- فردی که افراد را از خود دور می کند یا رفتارهای خود خرابکارانه انجام می دهد ممکن است فکر کند که این انتخاب ها به این معنی است که او سزاوار عشق نیست.
مهم است که به یاد داشته باشید، حتی اگر احساس می کنید که دوست داشتنی نیستید یا ارزش توجه مثبت دیگران را ندارید، به این معنی نیست که درست است.
آیا دوست داشتنی نبودن امکان پذیر است؟
احساس دوست داشتنی نبودن هرگز به این معنی نیست که واقعا دوست داشتنی نیستید.
در عوض، به این معنی است که شما معتقدید دیگران نمی توانند یا نمی خواهند شما را دوست داشته باشند - اما در نهایت، این احساسات درست نیستند. بنابراین، هیچ نشانه یا دلیلی وجود ندارد که ثابت کند شما دوستداشتنی نیستید، زیرا حقیقت این است که هیچکس دوستنداشتنی نیست (از جمله شما). در عوض، دلایل بیرونی در زندگی ممکن است باعث شود که نسبت به خودتان احساس بدی داشته باشید. اگر احساس می کنید که دوست داشتنی نیستید، ممکن است آن را به روش های مختلفی تجربه کنید:
ممکن است احساس کنید که اساساً یک فرد معیوب یا حتی بد هستید و بنابراین باور کنید که دوست داشتن شما توسط دیگران غیرممکن است.
شاید به دلیل اشتباهات قبلی در زندگیتان که خودتان را به خاطر آنها نبخشیدهاید، احساس کنید که لایق دوستداشتن نیستید.
ممکن است احساس کنید که عشق برای دیگران است اما نه شما، یا آنقدر خوب نیستید که دوست داشته شوید.
شما ممکن است تمایل داشته باشید که با دور کردن افراد، روابط خود را خراب کنید و احساس کنید که این الگوی رفتاری باعث می شود که دوست داشتنی نباشید.
مهم نیست که چگونه این احساسات را تجربه می کنید، مهم است که به یاد داشته باشید که بدون در نظر گرفتن این افکار، ارزش عشق را دارید!
علل احساس دوست داشتنی نبودن
چه چیزی باعث می شود احساس کنید که دوست داشتنی نیستید؟ ممکن است فردی به دلایل مختلف باور کند که لایق عشق نیست و بسیاری از افراد در مقطعی از زندگی خود این احساس را تجربه می کنند.
دلایلی که ممکن است شخصی احساس دوست داشتنی بودن نداشته باشد عبارتند از:
افسردگی
افسردگی نحوه نگرش شما به خود و روابطتان را تغییر میدهد زیرا باعث تحریفهای شناختی (باورهایی بدون پایه در واقعیت) میشود که شما را در چرخه منفیگرایی به دام میاندازد. مهم نیست که عزیزانتان چقدر اطمینان بخش هستند، مغز شما ممکن است تمام باورهای منفی شما در مورد خودتان را تا زمانی تقویت کند که احساس کنید که ارزش عشق و محبت آنها را ندارید (و هرگز اینگونه نیست).
اساساً، وقتی با افسردگی سر و کار دارید، سختتر است که خودتان را متقاعد کنید که افکار منفیتان نادرست هستند – و دیگران شما را دوست داشته و میخواهند.
اختلال شخصیت مرزی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی درک ناپایداری از خود را تجربه می کنند که ممکن است باعث شود آنها احساس دوست داشتنی نبودن داشته باشند. آنها همچنین نوعی از تفکر همه یا هیچ با نام دوپاره سازی یا (splitting) را تجربه می کنند که می تواند باعث شود خود را در یک نور بسیار منفی ببینند.
مشکلات دلبستگی
اگر مشکل رها کردن دارید، ممکن است در مورد روابط خود احساس ناامنی کنید و احساس کنید که لایق محبت دوستان یا شریک زندگی خود نیستید. مسائل ترک و رها کردن اغلب از نوع سبک دلبستگی شما در اوایل کودکی ناشی می شود. اگر در اوایل زندگی احساس کنید حمایت و مراقبت میشوید، به احتمال زیاد سبک دلبستگی ایمن ایجاد میکنید – اما اگر غفلت یا رها شدن را تجربه کنید، ممکن است احساس ناامنی عمیقی در شما ایجاد کند.
برای مثال، اگر مراقبتان از شما غافل شده باشد، ممکن است با این فکر بزرگ شده باشید که شما را دوست ندارد. در نتیجه، ممکن است به روابط فعلی خود (و اینکه چقدر دوست داشتنی هستید) اعتماد نداشته باشید.
حقیقت این است که هر رها شدنی که ممکن است در زندگی خود تجربه کرده باشید، اصلا تقصیر شما نیست و بر میزان دوست داشتنی بودن شما تأثیری ندارد. تقصیر تنها با کسی است که شما را رها کرده است.
مهمترین چیز این است که با یادگیری نحوه تغییر افکار و نتیجه گیری در مورد احساسات خود، از تداوم چرخه رها شدن دست بردارید. افراد مطمئن احساسات دردناک خود را احساس میکنند، اما سپس به حالت خنثی تغییر کرده و ارزش خود و دیگران را تصدیق میکنند، حتی اگر آن را با چشم خود نبینند.
توهین و سو استفاده
هم آزار جسمی و هم آزار عاطفی می تواند سلامت روان و اعتماد به نفس شما را از بین ببرد و باعث شود شما برای عشق احساس بی ارزشی کنید. سوء استفادهکنندگان اغلب راههایی پیدا میکنند تا شما را متقاعد کنند که مستحق بدرفتاری هستید، لایق هیچ چیز دیگری نیستید، یا اینکه هیچ کس دیگری شما را نمیخواهد – حتی اگر کاملاً نادرست باشد. این همچنین نوعی گسلایتینگ است که اساساً یک تکنیک دستکاری است که برای تحریف درک شما از واقعیت طراحی شده است.
مهمترین چیز این است که بپذیرید منتقد درونی شما ممکن است همان چیزهایی را بگوید که سوءاستفادهکننده شما میگوید. این صدا را پیدا کنید و با جملات تاکیدی مثبت آن را تصحیح کنید. دوباره، تغییر حالت خنثی و بی طرفی را تمرین کنید، ارزش خود را بیابید و به خود یادآوری کنید که اگر احساس می کنید هیچ کس دیگری این کار را نمی کند، خوب است که پشت خود را خالی نکرده و خودتان را دوست داشته باشید.
عزت نفس پایین
اگر عزت نفس پایینی دارید، اساساً به این معنی است که با احساس ارزشمندی خود مبارزه می کنید و تصوری بسیار منفی از خود دارید. ممکن است احساس کنید که چیز زیادی برای کمک به جهان ندارید (حتی اگر این درست نیست) و به جای نقاط قوت و استعدادهای خود، کاملاً بر معایب و کاستی های خود تمرکز کنید. به طور خلاصه، این احساسات منفی تعیین حد و مرز، مدیریت روابط و باور دوست داشتنی بودن شما را سخت تر می کند.
عزت نفس پایین دلایل زیادی دارد، از آسیب های دوران کودکی گرفته تا روابط ناسالم در بزرگسالی. خوشبختانه، راههای زیادی برای تقویت عزت نفس و از بین بردن اعتماد به نفس پایین شما وجود دارد.
مهمترین چیز این است که شجاع باشید و احساسات خود را احساس کنید. اگر احساسات شما خیلی بزرگ به نظر می رسند، کسی را پیدا کنید که در مورد آنها با او صحبت کنید. شما با اعتماد به اینکه می توانید احساسات خود را کنترل کنید، عزت نفس خود را ایجاد می کنید، حتی اگر این به معنای کمک گرفتن باشد.
ترومای دوران کودکی
باورهای اصلی اغلب در دوران کودکی شکل میگیرند، بنابراین، اگر فکر میکنید دوستداشتنی نیستید، به احتمال زیاد این طرز فکر از سنین پایین شروع به رشد کرده است. آسیب های دوران کودکی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد - ممکن است نادیده گرفته شده باشید، والدین یا خواهر یا برادری را از دست داده باشید، یا زندگی خانگی ناپایداری با والدینی داشته اید که از نظر روانی ناخوشایند هستند. تروما ممکن است باعث شود که احساس کنید سزاوار اتفاقی هستید که افتاده است یا این که شما لایق عشق و دوست داشته شدن نیستید، و این اصلا درست نیست.
سوء استفاده جنسی در دوران کودکی نیز ممکن است یک عامل باشد. ممکن است این احساس را در شما ایجاد کند که سوء استفاده به نحوی تقصیر شما بوده است یا اینکه چون آسیب دیدهاید، دوست داشتن شما توسط دیگران غیرممکن است، که هیچ کدام درست نیست.
حتی اگر والدین و مراقبتان نزد عموم دوستتان داشته و به شما توجه می کرده، اما در پشت درهای بسته با کنترل یا بی توجهی با شما رفتار می کرده است، این رفتار می تواند باعث شود که شما احساس دوست داشتنی نبودن داشته باشید.
تروما همچنین لزوماً نباید در دوران کودکی اتفاق بیفتد تا به شما احساس دوست داشتنی نبودن را القا کند. بزرگسالان نیز آن را تجربه می کنند. این می تواند هر چیزی از قلدری، تبعیض یا انزوا گرفته تا صدمات جسمی و آزار باشد.
به دست آوردن فرصتی برای پردازش و رها کردن آن آسیبهایی که در دوران کودکی قابل پردازش نبود، به شما کمک میکند تا یک حس جدید و مثبت از خود بسازید.
پیامدهای احساس دوست داشتنی نبودن
احساس دوست داشتنی نبودن می تواند زندگی و روابط شما را از طرق مختلف تحت تاثیر قرار دهد. افرادی که احساس میکنند دوستداشتنی نیستند، ممکن است رفتارهای خوشایند مردم را انجام دهند و با تشخیص اینکه کسی در حال دستکاری یا سوء استفاده از آنهاست، مشکل داشته باشند. دلیل آن هم این است که آنها معتقدند که نیاز به کسب و به دست آوردن عشق از دیگران دارند.
فردی که احساس می کند دوست داشتنی نیست ممکن است در تعیین مرزهای سالم مشکل داشته باشد. از آنجایی که انسان ها نیاز ذاتی به دوست داشته شدن و پذیرفته شدن دارند، کسی که احساس می کند دوست داشتنی نیست، ممکن است در تعیین مرزها ناتوان باشد، زیرا نیازهای دیگر خود را برای ایجاد این ارتباطات قربانی می کند. چنین افرادی ممکن است متوجه نشوند که سزاوار رفتار خوب افرادی هستند که به آنها اهمیت می دهند.
زیرا افرادی که احساس می کنند دوست داشتنی نیستند با تعیین و حفظ مرزها دست و پنجه نرم می کنند و افراد سوء استفاده کننده به دنبال استثمار آنها هستند. فرد سوء استفاده کننده و آزارگر نیاز قربانی خود به عشق را دستکاری کرده و سپس با او بدرفتاری می کند. مهم است که به یاد داشته باشید که هیچ کس سزاوار سوء استفاده نیست و این رفتار هرگز مناسب، قابل قبول و قابل توجیه نیست.
از آنجایی که انسان ها نیاز ذاتی به دوست داشته شدن و پذیرفته شدن دارند، کسی که احساس می کند دوست داشتنی نیست، ممکن است در تعیین مرزها ناتوان باشد، زیرا نیازهای دیگر خود را برای ایجاد این ارتباطات و دریافت عشق و محبت قربانی می کند. چنین افرادی ممکن است متوجه نشوند که سزاوار رفتار خوب افرادی هستند که به آنها اهمیت می دهند.
مقابله با احساس دوست داشتنی نبودن
اگر باور دارید که دوست داشتنی نیستید، اولین چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که احساسات واقعیت نیستند. احساس دوست داشتنی نبودن صرفاً به این معنی نیست که شما دوست داشتنی نبوده و لایق عشق و محبت نیستید. افراد مبتلا به افسردگی، اختلالات شخصیت، سابقه تروما، و سایر مسائلی که می تواند باعث شود کسی احساس دوست داشتنی بودن نداشته باشد، ذاتاً ارزش عشق یا ارتباط مثبت با دیگران را دارند.
به یاد داشته باشید که افکار شما ممکن است نادرست باشد و صرف نظر از اینکه چه کسی هستید، سزاوار سوء استفاده نیستید. یک سیستم حمایتی از افرادی که با شما خوب رفتار می کنند و به شما احترام می گذارند را حفظ کنید و برای شناسایی و پیشگیری از هر گونه رفتارهای خود خرابکارانه تلاش کنید.
این احساسات می تواند منجر به مارپیچ از خودگویی منفی شود زیرا ممکن است به خاطر داشتن این افکار منفی از خودتان عصبانی شوید. به یاد داشته باشید که افکار همیشه اختیاری و ارادی نیستند، و داشتن افکاری که با آنها مخالف هستید یا افکاری که درست نیستند اشکالی ندارد.
توجه داشته باشید که آیا تجربیات و احساسات خود را با دیگران مقایسه می کنید یا خیر. به یاد داشته باشید که احساسات شما معتبر هستند، حتی اگر شخص دیگری "بدتر از آنها" را داشته باشد یا به نظر "لایق تر" از شما باشد. عشق یک منبع محدود نیست و برای همه به اندازه کافی وجود دارد!
غلبه بر احساسات دوست داشتنی نبودن
شما می توانید بر احساس دوست داشتنی نبودن غلبه کنید. افرادی که این احساس را دارند می توانند از خدمات درمانی بهره مند شوند. درمانگری را پیدا کنید که آموزش و تخصص او با سابقه و سایر علائم شما مطابقت داشته باشد. به طور خاص، درمان شناختی-رفتاری می تواند به شما کمک کند افکار ناسازگار یا نادرست را شناسایی کرده و یاد بگیرید که این افکار را با موارد بهتر، درست تر و مثبت تر جایگزین کنید.
یادگیری تشخیص افکار نادرست نیاز به تمرین زیادی دارد. توسعه این مهارت می تواند یک چالش طولانی و دشوار باشد، اما می توان آن را با حمایت مناسب انجام داد.
سخنی از دنیای موسیقی درمانی در مورد احساس اینکه لایق عشق نیستید
اگر احساس میکنید که دوستداشتنی نیستید یا فکر میکنید که لیاقت این را ندارید که با شما خوب رفتار شود، توجه به این احساس و شناسایی آن به عنوان ناسازگار اولین قدم خوب برای مقابله با این افکار است. همه گاهی اوقات افکار نادرستی دارند و ما می توانیم برای شناسایی و قالب بندی مجدد این افکار تلاش کنیم.
هیچ انسانی ذاتا دوست نداشتنی نیست، بنابراین لازم نیست هرگز این احساس را بپذیرید. در عوض، شما شایسته این هستید که عزیزانتان با شما خوب رفتار کنند و به شما عشق و محبت بورزند. اگر چنین احساسی دارید، درمان و پشتیبانی برای کمک به شما در دسترس است.
منابع