ترس از رها شدن، ترس شدید اما غیرقابل توجیه از ترک شدن از نظر فیزیکی و یا احساسی توسط افرادی که دوستشان دارید است.
ترس از رها شدن یک پدیده پیچیده است که می تواند از انواع تجربیات رشدی، از جمله از دست دادن و تروما ناشی شود. این ترس از دیدگاه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است.
تئوریهایی که در پس چرایی ترس از رها شدن رخ میدهد شامل وقفه در رشد طبیعی برخی از ظرفیتهای شناختی و عاطفی، چالشهای مربوط به روابط گذشته، و سایر تجربیات مشکلساز اجتماعی و زندگی است.
اگرچه این یک فوبیای رسمی نیست، اما ترس از رها شدن مسلماً یکی از رایج ترین و مخرب ترین ترس ها است. افرادی که ترس از رها شدن دارند تمایل دارند رفتارها و الگوهای فکری را نشان دهند که بر روابط آنها تأثیر می گذارد. در نهایت، این راهبردهای مقابله ای ناسازگار می تواند منجر به رها شدن آنها شود. در نتیجه، این ترس می تواند ویرانگر باشد.
علائم ترس از رها شدن
در روابط، افرادی که مبتلا به ترس از رها شدن هستند، این تمایلات را دارند:
- به سرعت متصل می شوند - حتی به شرکا یا روابط غیرقابل دسترس
- به طور کامل متعهد نمیشوند و روابط طولانی مدت بسیار کمی دارند
- به سرعت پیش می روند تا مطمئن شوند که خیلی به طرف مقابل وابسته نمی شوند
- دیگران را راضی نگه می دارند
- در رابطه جنسی ناخواسته درگیر میشوند (این امر در زنان رایج است)
- هر چقدر هم که روابط ناسالم هستند باز هم در روابط میمانند
- با سخت راضی شدن و بداخلاق بودن دست و پنجه نرم می کنند
- در تجربه صمیمیت عاطفی مشکل دارند
- برای عشق احساس ناامنی و بی ارزش بودن میکنند
- اعتماد به دیگران برایشان سخت است
- اغلب به هر کسی که ملاقاتش می کنند حسادت می کنند
- احساس شدید اضطراب جدایی را تجربه میکنند
- احساس اضطراب و افسردگی عمومی دارند
- تمایل به فکر کردن بیش از حد در مورد مسائل دارند و سخت تلاش می کنند تا معانی پنهان را کشف کنند
- نسبت به انتقاد حساس هستند
- خشم سرکوب شده را در بر داشته و مسائل را کنترل می کنند
- مکرراً خود را سرزنش می کنند
میلیون ها نفر با ترس دست و پنجه نرم می کنند. در واقع، نزدیک به 10 درصد از مردم به نوعی از فوبیا مبتلا هستند.
علل ترس از رها شدن
بسیاری از نظریه ها منشا این اختلال را احاطه کرده اند. به طور کلی، روانشناسان ترس از رها شدن را به تجربیات، باورها و مفاهیمی که ما آنها را در کودکی درونی کردهایم نسبت می دهند. کودکی که از امکانات اولیه و ضروری مانند محبت فیزیکی، ارتباط عاطفی و امنیت محروم است، یاد می گیرد که به ماندگاری اینها در بزرگسالی اعتماد نکند. نمونه هایی از تجربیات مشارکتی ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- سو استفاده
- رها شدن
- بی توجهی
- مرگ یکی از عزیزان
- فاصله عاطفی والدین یا مراقبان
شرایط سلامت روان
ترس از رها شدن به طور مکرر و برجسته در چندین بیماری روانی، از جمله اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلال اضطراب جدایی ظاهر می شود.
پایداری شیء
در تئوری روابط ابژه (شاخه ای از تحلیل فرویدی)، «شیء» در ذهن یک فرد، بخشی از یک شخص یا چیزی است که به نحوی نماد یکی یا دیگری است. پایداری شی این مفهوم است که تجربه فرد از یک شخص در صورت غیبت فیزیکی او اساساً تغییر نمی کند.
این به تئوری پایداری شی مربوط می شود که اولین بار توسط روانشناس رشد ژان پیاژه مورد مطالعه قرار گرفت. نوزادان یاد می گیرند که اشیاء فیزیکی حتی زمانی که خارج از میدان دید هستند به وجود خود ادامه می دهند.
پایداری اشیاء عموماً قبل از 3 سالگی ایجاد میشود. با رشد و بلوغ کودکان، دورههای جدایی طولانیتر شده و اغلب توسط کودک ایجاد میشود – برای مثال، زمانی که به مدرسه میرود یا آخر هفته را در خانه دوستش میگذراند. کودکی که ثبات اشیاء خوبی دارد میداند که روابط مهم با داشتن فاصله زمانی از هم آسیب نمیبینند.
رویدادهای تروماتیک می توانند ثبات شی را مختل کنند. مرگ و طلاق دلایل رایجی هستند، اما حتی موقعیت هایی که برای بزرگسالان درگیر نسبتاً بی اهمیت به نظر می رسد می تواند بر توسعه این درک انتقادی تأثیر بگذارد.
به عنوان مثال، کودکانی که والدین آنها غافل هستند، والدینی که نظامی و ماموریتی هستند، یا والدینی که زمان کمی برای گذراندن با آنها دارند نیز در معرض خطر قطع شدن پایداری شیء هستند.
همچنین بخوانید: اضطراب رابطه چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم
کهن الگوها و اساطیر
اساطیر پر از داستان های عاشقان رها شده یا طرد شده است. برخی از روانشناسان، مانند کارل یونگ، استدلال می کنند که این اسطوره ها و افسانه ها بخشی از ناخودآگاه جمعی ما شده اند. در برخی از سطوح اولیه، ما کهن الگوها و داستان های خاصی را درونی کرده و آنها را بخشی از جهان بینی مشترک خود کرده ایم.
به گفته یونگ، هر یک از ما اسطوره ای شخصی داریم که با دیگران به اشتراک گذاشته نشده و در اعماق هسته های ما قرار دارد. این تفاسیر ما از ناخودآگاه جمعی را از طریق فیلترهای تجربیات خودمان در بر می گیرد.
از این منظر، ترس از رها شدن با این اسطوره های جهانی مرتبط است، اما شدت آن با توجه به خاطرات شخصی ما متفاوت می باشد.
تجربیات قبلی
در زمان بزرگسالی، بسیاری از ما تغییرات مهمی مانند مرگ یکی از عزیزان، دور شدن یک دوست، پایان یک رابطه، انتقال از دبیرستان به دانشگاه و ازدواج و تبدیل شدن به والدین را تجربه کردهایم. اگرچه اکثر ما خود را با شرایط در حال تغییر وفق میدهیم، اما گیر افتادن در فرآیند سوگواری امری رایج است.
اگر دچار یک رها شدن ناگهانی و آسیب زا مانند از دست دادن شخصی در اثر خشونت یا تراژدی شده اید، ممکن است در معرض خطر ابتلا به این ترس باشید.
اثرات ترس از رها شدن
ترس از رها شدن بسیار شخصی است. برخی از افراد از از دست دادن شرکای عاشقانه می ترسند. دیگران از رها شدن در روابط دیگر می ترسند.
یک رابطه معمولی که شامل فردی با مسائل رها شدگی است ممکن است مراحل زیر را طی کند.
آشنایی با یکدیگر
در این مرحله احساس امنیت نسبی می کنید. شما هنوز از نظر عاطفی روی طرف مقابل سرمایه گذاری نکرده اید، بنابراین به زندگی خود ادامه می دهید و در عین حال از زمان با هم لذت می برید.
فاز ماه عسل
شما انتخاب میکنید که متعهد شوید، زیرا از آنجایی که خیلی خوب با هم کنار میآیید، میخواهید پرچمهای قرمز یا زرد احتمالی را نادیده بگیرید. شما شروع به گذراندن زمان زیادی با طرف مقابل می کنید و همیشه از خودتان لذت می برید. شما شروع به احساس امنیت می کنید.
رابطه واقعی
زندگی واقعی دخالت می کند. مردم مریض می شوند، مشکلات خانوادگی دارند، ساعات زیاد و به سختی کار می کنند، نگران پول هستند و برای انجام کارها به زمان نیاز دارند. اگرچه این یک گام طبیعی و مثبت در یک رابطه است، اما میتواند کسی که ترس از رها شدن دارد و به اشتباه تصور میکند که شما در حال کنارهگیری هستید را وحشت زده کند. اگر این ترس را دارید، احتمالاً در حال کلنجار رفتن با خودتان هستید و خیلی تلاش میکنید که نگرانیهای خود بابت اینکه نزدیک به هم به نظر نمی رسید را ابراز نکنید.
کم توجهی
ظاهراً یک پیام کوتاه بی پاسخ، یک تماس تلفنی بدون پاسخ، یا درخواست چند روز تنهایی رخ می دهد.
واکنش شما
آنچه بعد اتفاق می افتد تقریباً به طور کامل توسط ترس شما از رها شدن، شدت آن و شیوه مقابله ترجیحی تعیین می شود. از نظر شما، به نظر می رسد که شریک زندگی شما دیگر شما را دوست ندارد. اما در واقع، شریک زندگی شما پیام تان را به دلیل رانندگی، مشغله و غیره جواب نداده است.
برخی از افراد این امر را با سختگیری و مطالبه گری انجام می دهند و اصرار می کنند که شریک زندگیشان عشق خود را با پریدن از حلقه ها ثابت کند. دیگران فرار می کنند و شریک زندگی خود را قبل از طرد شدن خودشان رها می کنند. با این حال، برخی دیگر احساس می کنند که بی توجهی تقصیر آنها بوده و سعی می کنند خود را به "شریک کامل" تبدیل کنند تا از جدایی جلوگیری شود.
در یک رابطه سالم، هر دو شریک موقعیت را به همان شکلی که هست تشخیص میدهند: یک اتفاق عادی که ربطی خفیف به رابطه داشته یا هیچ ارتباطی با آن ندارد. یا ممکن است ناراحتی ناشی از آن را با یک بحث آرام یا بحث کوتاه برطرف کنند. در هر صورت، در یک رابطه سالم یک بی توجهی درک شده به یک تأثیر غالب بر احساسات شریک زندگی تبدیل نمی شود.
واکنش شریک زندگی شما
به نظر می رسد که تغییر ناگهانی شخصیت شما عجیب و غریب است. احتمالاً شریک زندگی شما نمیداند چرا شریکی که قبلاً اعتماد به نفس داشت و آرام گرفته بود، ناگهان رفتاری سختگیرانه دارد، او را با توجه خفه میکند یا کلاً کنار میکشد.
مانند سایر فوبیاها، هیچ کس نمی تواند به سادگی کسی را از ترس رها شدن آگاه کند. هر چند بار هم به آنها اطمینان داده شود، کافی نخواهد بود. در نهایت، الگوهای رفتاری و واکنشهای تسلیناپذیر آنها میتواند دیگران را از این افراد دور کرده و به نتیجهای حاصل شود که فرد بیش از همه از آن میترسید.
درمان ترس از رها شدن
چندین نوع درمان برای کمک به مدیریت و کاهش ترس از رها شدن در دسترس است:
- درمان شناختی رفتاری به فرد کمک می کند افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کند.
- بازی درمانی در روان درمانی از اسباب بازی ها و بازی هایی استفاده می کند که برای کودکان جذاب است.
- درمان مبتنی بر دلبستگی بر یک رابطه قوی بین تراپیست و بیمار متکی است.
- رفتار درمانی به بیماران کمک می کند تا الگوهای رفتاری و منشأ آنها را از طریق گفتگو درمانی کشف کنند.
مقابله با ترس از رها شدن
اگر ترس شما خفیف و به خوبی کنترل شده است، ممکن است بتوانید به سادگی با آموزش در مورد تمایلات خود و یادگیری استراتژی های رفتاری جدید، آن را کنترل کنید. با این حال، برای بیشتر مردم، ترس از رها شدن ریشه در مسائل عمیقی دارد که به تنهایی نمیتوان آنها را حل کرد.
معمولاً برای حل این ترس و تغییر واقعی افکار و رفتارهای شما به کمک حرفه ای نیاز است.
اگرچه درمان خود ترس بسیار مهم است، اما ایجاد احساس تعلق نیز ضروری است. به جای اینکه تمام انرژی و فداکاری خود را روی یک شریک زندگی متمرکز کنید، روی ساختن یک جامعه تمرکز کنید. هیچ کس نمی تواند همه مشکلات ما را حل کرده یا تمام نیازهای ما را برطرف کند. اما یک گروه محکم متشکل از چندین دوست صمیمی است که هر کدام می توانند نقش مهمی در زندگی ما ایفا کنند.
بسیاری از افرادی که ترس از رها شدن دارند، اظهار میکنند که در زمان رشد هرگز احساس نمیکردند که یک «خانواده» یا «طایفه» دارند. به هر دلیلی، آنها همیشه احساس طرد شدن یا قطع ارتباط با اطرافیان خود می کردند. اما خبر خوب این است که هیچ وقت دیر نیست.
در هر مرحله ای از زندگی شما، مهم است که خود را با افراد همفکر دیگر احاطه کنید. فهرستی از خواستهها، علایق و رویاهای فعلی خود تهیه کنید. سپس افراد دیگری را پیدا کنید که در علایق شما مشترک هستند.
در حالی که درست است که همه کسانی که علاقه مشترک دارند به یک دوست نزدیک تبدیل نمی شوند، سرگرمی ها و رویاها گامی عالی برای ایجاد یک شبکه پشتیبانی قوی هستند. کار بر روی علایقتان همچنین به افزایش اعتماد به نفس و این باور کمک می کند که به اندازه کافی قوی هستید تا با هر چیزی که زندگی در راه شما قرار می دهد کنار بیایید.