دوباره انجامش داده بودم. من دوباره از انجام کاری خودداری کرده و از آن فرار کرده بودم، زیرا کاملاً مطمئن نبودم که در آن کار موفق خواهم بود.
من در کنار گذاشتن خودم متخصص بودم و از رفتن به دنبال چیزهایی که واقعاً آنها را میخواستم جلوگیری میکردم. با تمام وجودم، تمام دلایلی که برای رسیدن به اهدافم در زندگی به اندازه کافی خوب نیستم را می دانستم. ناخودآگاه به این نتیجه رسیده بودم که رشد و موفقیت شخصی من ارزش ریسک شکست یا طرد شدن را ندارد.
فهرست عناوین
در نتیجه من درمانده، ساکن و ناراضی می ماندم.
هر زمان که فرصتی پیش می آمد، احساسات اولیه هیجان و انگیزه من به سرعت جای خود را به جریانی از افکار مملو از شک و تردید به خود، این که چه اتفاقی می افتاد و ترس از شکست می داد. به عبارت دیگر، عدم اعتماد به نفس مطلق که مرا در مسیرم متوقف کرد.
این بار من از درخواست ترفیع در محل کار خودداری کرده بودم. من کاملاً مطمئن نبودم که برای این کار واجد شرایط هستم. من می ترسیدم مدیریت فکر کند که من برای این درخواست یک احمق هستم.
من در شغل فعلی ام موفق بودم اما حوصله ام سر رفته بود و یک چالش جدید می خواستم. اما به این فکر می کردم که اگر انتخاب نشدم چه؟ همکاران من چه فکری می کنند؟ اگر انتخاب می شدم و در شغل جدید شکست می خوردم چه می شد؟
در آن زمان، درد بالقوه طرد شدن یا شکستی که می توانستم تجربه کنم، از درد واقعی ماندن در شغل خسته کننده و راکدم بیشتر بود. پس این کاری بود که من انجام دادم. من برای ترفیع درخواست ندادم و در عوض ترجیح دادم در شغلی که دوست ندارم گیر کنم.
در نهایت، به خودم اعتراف کردم که برای به دست آوردن اعتماد به نفس لازم برای حرکت رو به جلو به سمت اهدافم ناتوان و ناامید هستم. تصمیم گرفتم روی طرز فکرم کار کنم تا اعتماد به نفسی که به آن نیاز داشتم را ایجاد کنم. در گذشته نتوانسته بودم طرز فکر و کار فکری را جدی بگیرم، اما فکر کردم ارزش امتحان کردن را دارد.
با گذشت زمان، تلاش و راهنمایی، حس قوی اعتماد به نفس در من ایجاد شد. من رشد کردم تا به خودم ایمان بیاورم، به همان چیزی که هستم. وقتی اعتماد به نفس را پرورش دادم، مسیر شغلی و البته زندگی ام را به طرز چشمگیری تغییر دادم.
امروز از شما می خواهم به همه چیزهایی که هستید به جای همه چیزهایی که نیستید فکر کنید. - ناشناس
خودباوری در مقابل اعتماد به نفس: تفاوت چیست؟
خودباوری احساس اطمینان در مورد توانایی های شما بر اساس تجربیات گذشته است. اعتماد به نفس احساس امنیت در خودتان است. یک حس قوی اعتماد به نفس می تواند به شما کمک کند تا اهداف خود را دنبال کنید، موقعیت های اجتماعی را طی کنید، چیزهای جدید را امتحان کنید و بر چالش ها و شکست ها غلبه کنید.
چگونه اعتماد به نفس ایجاد کردم: باورهای خود را انتخاب کردم
مفیدترین چیزی که در سفر به سمت اعتماد به نفس یاد گرفتم این است که باور افکارم اختیاری است. این بدان معنی است که من مجبور نیستم هر فکری که به ذهنم خطور میکند را بپذیرم، و میتوانم افکاری را انتخاب کنم که میخواهم به آنها باور داشته باشم.
باورها فقط افکاری هستند که بارها و بارها به آنها فکر می کنیم. با انتخاب عمدی و تمرین چند فکر کلیدی، توانستم باورهایی بسازم که حس قوی اعتماد به نفس را در من پرورش دهند.
اگر باورهای عمیقی از تجربیات گذشته دارید، ممکن است لازم باشد قبل از اینکه بتوانید باورهای جدیدی را بپذیرید، روی کشف، بررسی و زیر سوال بردن آن باورها کار کنید. به عنوان مثال، اگر با شنیدن این که یک فرد شکست خورده هستید بزرگ شده اید، ممکن است برای شما مشکل باشد که باور کنید می توانید در هر کاری موفق شوید. با این حال، هنگامی که ریشه این باور را تشخیص دادید، آزاد خواهید بود که برای رها کردن آن تلاش کنید.
این درباره «تبادل فکر» یا مجبور کردن خود به مثبت اندیشی نیست. این در مورد تشخیص این است که چه زمانی با باورهای قدیمی که به درد ما نمی خورند تغذیه میشویم و چه زمانی برای خودمان داستانهای قدرتمندتر درباره خود، ارزش و تواناییهایمان تعریف میکنیم.
به یاد داشته باشید که این یک فرآیند است - بیشتر شبیه چرخاندن کشتی است، نه زدن کلید چراغ.
در اینجا هفت باوری که من ایجاد کردم و اینکه چرا هر کدام در سفر به سمت اعتماد به نفس بسیار قدرتمند هستند را خواهید خواند.
همچنین بخوانید: 7 نشانه اعتماد به نفس پایین و نحوه رفع آن
من کامل، شایسته و سالم هستم، دقیقا مثل چیزی که امروز هستم
چرا این باور قدرتمند است: این باور، این تصور را از بین می برد که من باید هر چیزی را در مورد خودم «تعیین کنم» و تأیید می کند که در این لحظه (و هر لحظه دیگری) چه کسی هستم. این به من کمک می کند تا از مقایسه خودم با دیگران دست بردارم و برای شخصیتی که هستم ارزش قائل می شوم.
من می توانم هر چیزی که پیش می آید را مدیریت کنم
چرا این باور قدرتمند است: این باور حدس دوم را متوقف می کند و به من کمک می کند به خودم اعتماد کنم تا بهترین تصمیم را در لحظه بگیرم. این باور، افکار شک و تردید نسبت به خود و "چه می شود" که در مغز من ظاهر می شود را خاموش می کند.
همه من را دوست نخواهند داشت، و این اشکالی ندارد
چرا این باور قدرتمند است: این باور، طرد شدن را عادی و خنثی می کند. نیاز به اعتبار سنجی خارجی را برطرف می کند و وسوسه نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر می کنند را کاهش می دهد.
من خودم را همان طوری که هستم دوست دارم
چرا این باور قدرتمند است: با داشتن این باور، عشق به خود و دوست داشتن خود دیگر مشروط به موفقیت، دستاوردها یا اعتبار اجتماعی نیست. ترس از خودتنبیهی یا انتقاد از خود به خاطر اشتباهات یا شکست ها نفی می شود.
من ارزش کار سختی که برای رسیدن به اهدافم لازم است را دارم
چرا این باور قدرتمند است: این باور بر ارزش ذاتی من تمرکز می کند. وسوسه تسلیم شدن در برابر عوامل حواس پرتی یا انتخاب راه آسان در هنگام سختی را از بین می برد.
من باید تصمیم بگیرم که شکست در مورد من چه معنایی دارد
چرا این باور قدرتمند است: این باور، این تصور را رد می کند که شکست به طور خودکار چیزی منفی در مورد من دارد. این فرصت را فراهم می کند تا شکست را به چیزی تبدیل کنم که به جای گیر افتادن یا تسلیم شدن به من در حرکت رو به جلو کمک می کند.
داشتن این شرایط برای یک سال هم اهمیتی نخواهد داشت
چرا این باور قدرتمند است: این باور، چشم انداز بلندمدتی در مورد یک لحظه ناامید کننده یا ناراحت کننده در زمان ارائه می دهد. این به من اجازه می دهد تا از اشتباهات و شکست ها جلو بزنم.
چگونه زندگی و اعتماد به نفس من پس از تمرین این افکار تغییر کرد
وقتی افکار بالا تبدیل به باور شدند، رابطه من با خودم به طرز چشمگیری تغییر کرد. دیگر نیازی به محدود کردن خودم نداشتم. من حاضر بودم به خارج از منطقه راحتی خود بروم، چیزهای جدید را امتحان کنم و حتی شکست بخورم.
راستش را بخواهید، من هرگز برای ترفیعی که خودم از آن صحبت کرده بودم درخواست ندادم. در عوض، من کسب و کار خودم را شروع کردم - که در ابتدا یک کار فرعی بود. در نهایت، کار روزانه ام را رها کردم تا کسب و کارم را به صورت تمام وقت اداره کنم، که این به اعتماد به نفس بسیار بیشتری نسبت به درخواست برای ارتقای شغلی نیاز داشت.
اعتماد به نفس به طرق مختلفی بر زندگی من تأثیر گذاشته است، و این فراتر از شروع کسب و کار خودم است. این به من کمک کرد تا بر کمرویی غلبه کنم، تمایل خودم به خودانتقادی را به شدت کاهش دهم و حتی زمانی که شرایط سخت می شود، دنبال کردن اهدافم را ادامه دهم.
عملی کردن افکار جدید
آخرین نکته برای پذیرش باورهایی که باعث ایجاد و افزایش اعتماد به نفس می شود، انجام اقداماتی است که از باورهایی که برای ایجاد آنها تلاش می کنید حمایت می کند. افکار احساسات را ایجاد می کنند، احساسات اعمال را ایجاد می کنند و اعمال می توانند افکار را تقویت کنند. انجام اقداماتی که از باورهایی که برای ساختن آنها تلاش می کنید حمایت می کند، به تقویت این باورها کمک می کند.
برای مثال، اگر بر روی این باور کار میکنید که میتوانید از پس کارهای سخت برآیید، خود را خارج از منطقه راحتی خود قرار دهید و به خودتان فرصتی بدهید تا خود را محک زده و تحت تأثیر قرار دهید.
سخن پایانی در مورد افکار خودباوری برای تقویت اعتماد به نفس
اعتماد به نفس به راحتی یا به طور طبیعی برای همه به وجود نمی آید، اما می توانید آن را با صرف زمان، تلاش و صبر ایجاد کنید. تمرین افکار خودباوری و اعتماد به نفس به طور مداوم کلید اصلی است. هر روز با قرار دادن یک یادآوری روی تلفن، یادداشتی در نزدیکی رایانه یا حتی نوشتن آنها روی آینه حمام، افکار خودباوری را تمرین کنید.
با انتخاب یک فکر برای شروع تمرین، همین امروز شروع به ایجاد و تقویت اعتماد به نفس کنید. شما می توانید یکی از افکار من در بالا را انتخاب کنید یا خودتان آن را ایجاد کنید. در هر صورت، آینده شما از شما تشکر خواهد کرد. اعتماد به نفس یکی از بزرگترین هدیه هایی است که می توانید به خود بدهید.
