مجرد بودن شرم آور نیست، و در واقع می تواند یک حرکت قدرتمندانه باشد.
اما تفاوت زیادی بین مجرد بودن به صورت انتخابی و مجرد بودن به طور پیش فرض و اجباری وجود دارد.
- 1. شما بیش از حد حساس هستید
- 2. به مردم فرصت نمی دهید
- 3. شما از اصل P سرپیچی می کنید
- 4. محدوده اطرافیان شما خیلی باریک است
- 5. زندگی را رها کرده اید
- 6. خودتان را رها کرده اید
- 7. در حال سرکوب خواسته های واقعی خود هستید
- 8. خودتان را دوست ندارید
- 9. مشکلاتی دارید که با آنها مقابله نکرده اید
- 10. شما مدام در تلاش هستید تا شریکی برای زندگی پیدا کنید تا شما را نجات دهد
- 11. شما تلاش می کنید که یک ناجی برای شریک زندگی خود باشید
- 12. شما در حال زندگی کردن به شیوه دیگران هستید
- نگاه کردن به جنبه مثبت مجرد بودن
اگر متوجه شدید که دوست دارید شریک زندگی خود را پیدا کنید، اما به نظر می رسد که این اتفاق برای شما نمی افتد، چیزهایی در کار است که شاید از آنها خبر نداشته باشید. در اینجا دلایل اینکه چرا بر خلاف میل باطنیتان باز هم مجرد می مانید را خواهید خواند.
من نمی گویم که این دلایل قطعاً درست هستند، اما قطعاً ارزش آن را دارند که در نظرشان بگیرید تا بتوانید مطمئن شوید که تمام فرصت های ممکن را در موقعیت های مناسب برای دوستی و آشنایی به خود می دهید.
اگر متوجه شدید که مطمئن هستید یکی از این دلایل در مورد شما صدق می کند، نگران نشوید و فقط به سراغ دلیل بعدی بروید: تمام این موارد به شما کمک می کنند تا موقعیت را درک کنید، نه اینکه خود را سرزنش کرده یا به خود برچسب بزنید.
1. شما بیش از حد حساس هستید
این اولین احتمال در مورد این است که چرا هنوز مجرد مانده اید.
«بیش از حد» حساس بودن به چه معناست؟ و چه کسی می تواند آن را تعریف کند؟
صادقانه بگویم، این تا حدی یک نظر ذهنی است، اما به نظر میرسد خط جدایی بین بیش از حد و به اندازه کافی حساس بودن این است:
اگر به دلیل رد کردن شرکای زندگی بالقوه خود، روابط خوب و با ارزش را از دست میدهید، پس بیش از حد حساس هستید.
اگر به دلیل استانداردهای خود روابط سمی و بی فایده را از دست می دهید، پس به اندازه کافی حساس هستید.
اما موضوع اینجاست...
چگونه می توانید مطمئن شوید که بیش از حد حساس هستید یا میزان حساسیت شما مناسب است؟
این ما را به مورد دوم می رساند…
2. به مردم فرصت نمی دهید
واضح است که شما نباید فقط با کسی که به شما ابراز علاقه می کند بیرون بروید، اما به طور کلی فرصت دادن به مردم چیز خوبی است…
این بدان معنی است که حتی اگر علاقه شدیدی به کسی ندارید، ذهن خود را در مورد او باز نگه دارید.
این به معنای شناخت افراد بدون توجه به این است که آیا شما برای آنها جذابیت دارید یا خیر.
گاهی اوقات بیرون رفتن در یک یا دو قرار ملاقات با کسی که به او علاقه ای ندارید، در نهایت باعث آشنا شدن با دوستی می شود که از او خوشتان می آید…
در مورد کسی که با او قرار ملاقات می گذارید و کسی که می خواهید با او بیرون بروید، مطمئناً چیزی وجود دارد که باید همیشه آن را در نظر بگیرید. حداقل چیزی که در این بین وجود دارد «آشنایی با شما» می باشد که بهتر است طبق آن ذهن خود را در مورد او باز بگذارید…
3. شما از اصل P سرپیچی می کنید
اگر اصل P را نادیده بگیرید، ممکن است ملاقات با کسی که با او شباهت و سازگاری دارید سخت باشد.
من به نزدیکی اشاره می کنم، به این معنی که خود را در نزدیکی چیزی که می خواهید قرار دهید.
اگر می خواهید با فردی که بسیار فعال است آشنا شوید، شروع به رفتن به باشگاه، دویدن، پیاده روی و پیوستن به باشگاه شنای محلی کنید.
شما با این کار، در اطراف تعداد بسیار بیشتری از افرادی خواهید بود که دوست دارند فعال باشند!
و آیا دقیقا همانجا با شوهر آینده خود ملاقات خواهید کرد؟ احتمالا نه!
اما ممکن است با یک دوست عالی ملاقات کنید که شما را به یک پیاده روی در ماه آینده دعوت کند و در نهایت در همان پیاده روی با شوهر آینده خود ملاقات کنید!
تعجب نکنید. اتفاقات عجیب تر از این هم افتاده است...
4. محدوده اطرافیان شما خیلی باریک است
این به نوعی مخالف اصل P است، اما ذکر آن مهم است زیرا افراد زیادی را تحت تأثیر قرار می دهد.
همه ما در برنامههای دوستیابی بودهایم و کسی را دیدهایم که فقط با افراد بالای «2 متر» یا «ورزشکار» قرار ملاقات می گذارد یا فقط مردی را میخواهد که «از نظر مالی راحت باشد».
همه ما استانداردهایی داریم، و منصفانه است که معیارهای خود را در مورد شریک زندگی آینده خود در نظر بگیریم.
اما وقتی واقعاً و به طور کامل افراد را بر اساس ویژگیهای بیرونی کنار میزنید، میتوانید در نهایت یک مطابقت و سازگاری بالقوه را حذف کنید.
جذابیت همیشه به سادگی داشتن علایق یکسان یا عشق هردو طرف به ورزش اسکی نیست.
به همین دلیل است که داشتن محدوده بسیار باریک و «فقط» بیرون رفتن با یک نوع یا طبقه خاص از افراد می تواند شما را تنها و مجرد نگه دارد.
همچنین بخوانید: 7 کاری که تا جوان و مجرد هستید باید انجام دهید
5. زندگی را رها کرده اید
این چیزی است که ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که ما مکرراً از زندگی ناامید شده باشیم:
ما فقط همه چیز را رها می کنیم.
اگر شما شامل این مورد می شوید، پس می دانید که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم…
به ندرت بیرون می روید، هر زمان که بیکار می شوید فقط شروع به نشستن می کنید و انگیزه خود را برای انجام کارهای جدید یا ملاقات با افراد جدید از دست می دهید.
شما فقط منتظر وقوع اتفاقی هستید.
متأسفانه، این اتفاقی که منتظر افتادن آن هستید به ندرت به وقوع می پیوندد، تا زمانی که یک بار دیگر خود را به حرکت درآورید…
و مشخصا اگر به خود تکانی ندهید، مجرد خواهید ماند.
6. خودتان را رها کرده اید
اگر شروع به تماس با این مورد کرده باشید، انرژی، ظاهر و تصور کلی شما ممکن است آسیب زیادی ببیند.
اگر متوجه شدید که حتی میل به مسواک زدن یا شانه زدن موهایتان هم کم شده است، می تواند به مجرد بودن مربوط باشد.
این فقط مربوط به ظاهر بیرونی یا سطح انرژی شما نیست، بلکه یک تعهد است:
- وقتی برایتان سخت است که به خودتان متعهد شوید و از خودتان مراقبت کنید، ناخودآگاه یک سیگنال بسیار قوی به کائنات ارسال می کنید.
- این سیگنال این است: من ارزشش را ندارم، به من اهمیت نده.
- و این می تواند به انواع فرصت های از دست رفته منجر شود، زیرا شما واقعا ارزش آن را دارید!
7. در حال سرکوب خواسته های واقعی خود هستید
واقعاً از یک شریک زندگی چه می خواهید؟
چه جور آدمی، چه جنسیتی، چه شخصیتی؟
در برخی موارد، ما به شدت در جستجوی ملاقات با کسی هستیم که فکر میکنیم میخواهیم، اما در واقع اصلاً مجذوب او نمیشویم!
سعی کنید با کسی قرار بگذارید که معمولاً با او بیرون نمیروید…
سعی کنید با کسی ملاقات کنید که باورهایش کاملاً با باورهای شما در تضاد است…
سعی کنید تصور کنید که بصورت مخفیانه برای ملاقات با "دشمن خود" می روید و ببینید چه اتفاقی می افتد…
آیا ممکن است جرقه ای از جذابیت در آنجا وجود داشته باشد؟
همین جرقه باعث می شود که دیگر مجرد نمانید.
8. خودتان را دوست ندارید
وقتی نوبت به یافتن عشق می رسد، عشق به خود واقعاً یک ضرورت است.
دلیل مجرد ماندن شما این است که ملاقات با آن شخص خاص بدون دوست داشتن خودتان غیرممکن است: باور کنید که غیرممکن است…
اگر واقعاً به خود اهمیت نمی دهید و خودتان را دوست ندارید، در نهایت هر عشقی که دریافت می کنید برای شما کافی نخواهد بود یا از طرف شما طرد خواهد شد.
به همین دلیل است که ابتدا باید ارزش خود را بدانید و با تمام وجود خود را دوست داشته باشید. با تمام عیوب در حال بهبودی که دارید، خودتان را بپذیرید و به این شخصیت جذاب عشق بورزید.
9. مشکلاتی دارید که با آنها مقابله نکرده اید
همه ما مشکلاتی داریم که با آنها مقابله نکرده ایم، و با این حال بر روی پیشرفت کار می کنیم.
منتظر هستیم تا به کمال برسیم و بعد از آن خودمان را لایق بدانیم.
هیچ حالت «کاملی» وجود ندارد که فقط وقتی به آن رسیدیم «لایق» عشق باشیم. ما در حال حاضر شایسته آن هستیم!
اما درست است که وقتی یک موضوع رها شده واقعاً شما را از درون بهم می ریزد، پیدا کردن و حفظ عشق می تواند سخت تر شود. و این به مجرد ماندن شما دامن میزند.
آیا مسئله ای وجود دارد که باید قبل از همه با آن مقابله کنید؟
10. شما مدام در تلاش هستید تا شریکی برای زندگی پیدا کنید تا شما را نجات دهد
بسیاری از اوقات ما در مورد روابط ناامید می شویم، زیرا آنها در چرخه های وابسته به قربانی و نجات دهنده قرار می گیرند.
این یکی از مواردی است که در صورت قرار گرفتن در آن، نقش قربانی را بازی میکنید و امیدوارید که شریک زندگیتان کمبودهای شما را «رفع» کرده و شما را «نجات» دهد…
این می تواند یکی از دلایل بزرگی باشد که تا این لحظه شما را مجرد نگه داشته است.
11. شما تلاش می کنید که یک ناجی برای شریک زندگی خود باشید
این جایی است که شما به جای بازی کردن نقش قربانی، نقش ناجی را بازی می کنید.
نتیجه این است که شما تنها زمانی احساس وابستگی و عشق واقعی میکنید که به شریک زندگیتان کمک میکنید تا نجاتش دهید.
با این حال، در نهایت احساس پوچی می کنید، زیرا به محض اینکه شریک زندگی شما شروع به بهتر شدن کرد، احساس عشق خشک می شود.
و زمانی که او کمکتان را احساس نمی کند، از شما رنجیده میشود.
این یک وضعیت باخت و باخت است…
12. شما در حال زندگی کردن به شیوه دیگران هستید
این شاید بدترین دلیل برای مجرد ماندن شما در این لیست باشد.
من آن را برای آخرین مورد ذخیره کردم، زیرا آنقدر موضوع بزرگی است که شایسته تفکر واقعی می باشد.
آیا شما زندگی خود را انجام می دهید؟
آیا به آنچه برای شما مهم است و آنچه به شما الهام می دهد صادق هستید؟
یا در حال انجام یک زندگی هستید که شخص دیگری آن را برای شما برنامه ریزی کرده است؟
یکی از بزرگترین دلایل (اگر نگوییم بزرگترین دلیل) مشکل در یافتن شریکی که واقعاً دوستش دارید، این است که با خودتان صادق نیستید.
شما مطمئن زندگی نمی کنید. بنابراین شما با افراد دیگری ملاقات می کنید که آنها نیز مطمئن زندگی نمی کنند.
کمی در درون خود جستجو کنید و در اوج صداقت با خودتان ببینید که واقعا چه زندگی را می خواهید. در همان زندگی قرار بگیرید و همان را انجام بدهید، حتی اگر کار یا تحصیل در دور افتاده ترین نقطه باشد.
شما باید زندگی خود را داشته باشید: اگر این را داشته باشید، بقیه چیزها در جای خود قرار می گیرند.
با زندگی کردن به همان روش نابی که خودتان می خواهید و قرار گرفتن در محیطی که وجودتان آن را می خواهد، با افرادی برخورد و ملاقات خواهید داشت که بصورت بالقوه برای شما ساخته شده اند.
نگاه کردن به جنبه مثبت مجرد بودن
اگر هیچ یک از دلایل بالا در مورد شما صدق نمی کند، مجرد بودن این فرصت را برایتان فراهم می کند تا به شکل کامل تری به شخصیت خود و آنچه که برای آن ایستاده اید رسیدگی کنید.
اگر متوجه شدید که یک یا چند دلیل از دلایل بالا در مورد شما صدق می کند، شرمنده و خجالت زده نباشید.
آنها در برخی مواقع برای همه ما صدق می کنند و حتی اگر به جدایی یا مجرد ماندن زیاد منجر نشوند، تقریبا همیشه منجر به روابط خشن می شوند.
جنبه مثبت مجرد ماندن این است که شما پیشرفت درونی بسیار بیشتری خواهید داشت و قبل از اینکه وارد یک رابطه جدی شوید، بسیاری از مسائل را حل خواهید کرد.
اما فراموش نکنید که نکته منفی آن هم این است که شاید شما با مجرد ماندن، خود را از بهره بردن از فرصت های با ارزشی که انتظارتان را می کشند، بازدارید!
حالا من یکی مجرد اول جبری بود و بعد هم شد اختیاری در سنین اوج جوانی جبری بود مشکلات اقتصادی وال آخر بعد هم شد اختیاری به احتمال نود درصد هم مجرد خواهم ماند حالا دیگه انتخابی هست شاید هم جبری هر چند زیادم مهم نیست من هر وقت از سر کار میام اونقدر هسته هستم بعضی روزها که دیگه فرصت دوش گرفتن هم ندارم مثل جسد میفتم تو خونه نمیدونم چجوری به مجرد بودن و نبودن باید فکر کنم اگر هم یه روز نری کار که از گرسنگی باید بمیری ولمون کن بابا